دوبیتی های محلی
*******************قاسم رنجبر************************1
اگر در مانده ای از بی وفایی
اگر ظلم کرده ای بر بی نوایی
چنین گفتا که قاسم با نصیحت
تو توبه کــــن به درگاه الهی
**********قاسم رنجبر******************2
کمان ابرو نــــــزن دستی به مویت
مگیر از من توهرگزعطر و بویت
چو قاسم با دلی غمـــــناک میگفت
به سر دارم هنوز من عشق کویت
*******قاسم دنجبر ***************3
لب پر خنده ات از مـــن نگیر یار
مرا طاقت به دوری نیست این بار
چو قاسم با دلی غــــمگین میخواند
هنوز چشم انتظارهست و امیدوار
************قاسم رنجبر************4
تو دریایــــی که من موج نگاهت
نگهدار تـو بـــــــــاشد آن خدایت
چو قاسم با دلی غمناک میخواند
نمیری تـــــا بمیرم من به جایت
***********قاسم رنجبر ********************5
مگر زهـــــــــر جدایی نوش کردی
که عشقت را به دل خاموش کردی
ببین قاسم که با نی این چنین خواند
زغم زانوی خود آغــــــوش کردی
************قاسم رنجبر***********************6
شب و روزم مــثال غصه داران
نموده خــــــــــاطری از نامداران
ببین قاسم به غمگینی چنین گفت
بترس از ابر تـــــیره در بهاران
*************قاسم رنجبر**************************7
وفا از یار مخواه ای دوست عاقل
که هیچ یاری وفادار نیست کامل
ببین قاسم چنین میگفت از عشق
که یار و آن وفـــا دارند مشکل
****************قاسم رنجبر ***************************8
از ایـــــن دنـــــیا بسی دلگیر باشم
چنان با عشق خـــود درگیر باشم
ببین قاسم چه میگوید در این شعر
چرا با سن کم مــــــن پــــیر باشم
****************قاسم رنجبر **************************9
الهی عـــاشقی هیـــــچگاه نباشد
کمند زلف و صورت ماه نباشد
بگو قــــاسم تو از مهر رخ یار
الهی مــــــانده ای در راه نباشد
******************قاسم رنجبر *************************10
دگر هرگز نمی پرسم کـجا رفت
خدایی او دگر از قلب مـــا رفت
ببین قاسم چه میگوید دراین شعر
اگر عاشق شدی عمرت فنا رفت
****************قاسم رنجبر**************************11
چراغ عشق من گردیده خاموش
نمی گیرم دگر عشقی به آغوش
که قاسم با دلی غـمگین میگفت
به کنج بی کسی گشتم فراموش
****************قاسم رنجبر*************************12
سلام ای نازنیـن و دلــــــبر من
سلام ای غنچه ی نـــــیلوفر من
سلام قاسم عــــــــــاشق به دلدار
سلام و صد سلام ای همسر من
*******************قاسم رنجبر*************************13
قد رعنای دلدار چــــون سپیدار
چرا از من گرفتن نــــازنین یار
که قاسم با دلی غمگین میخواند
بسوزد باعث و بانی دراین کار
*******************قاسم رنجبر*****************************14
بخوردم سیلی از اقـــــــوام جاهل
هزار نـــفرین نــــــمودم از ته دل
ببین قاسم چه میگوید در این شعر
بگیر از قوم خود دورتر تو منزل